گرچه سخت است ولی می گویم : خداحافظ
گرچه شلختگی شب آزارم می دهد ولی باز هم ، خداحافظ
خداحافظ نیلوفرمردابی من !
خداحافظ بانوی آبی من !
خداحافظ ای ترانه یشمی باوقار !
خداحافظ ای سبوی سبز بی قرار !
دلم می خواست تا هزارۀ آفتابگردان وبوسه با زنبیلی از زنبق و زبان حال شمع ، دامن دامن ، لمس بازوان گرمت را احساس کنم ، اما تومی خواستی گناهی از عشق، به جرمهای مرتکب نشده ام اضافه نگردد.
پس خداحافظ !
دلم می خواست بوی کتاب کودکی ات که انشای بلوغ من بود ، عطر سالهای فرسودگی ام شود وادبیات شفاف دلت ، آغاز رسالت انسانی ام. اما تو می خواستی با انزوای یک اتاق پر ازتنهایی سر کنی.
پس خداحافظ !
دلم می خواست با شرمی شرقی ، جناب گلوگاه حنجره ات را بوسه باران کنم واندوه بی پایان دستهایم را با حلقه زدن به دور شانه های مهربانت به سرانجام برسانم . اما تو می خواستی فقط به روی گریه لبخند بزنی.
پس خداحافظ !
دلم می خواست پرندۀ بی قرار سینه ات بر شانه های من می نشست ، می خواند، می سرود ، آواز سر میداد واز دهان تنهایی من آب می خورد. اما تو می خواستی پرواز کنی و به بی نهایتی ناممکن برسی.
پس خداحافظ !
خداحافظ نازنین شبهای تار من !
خداحافظ ای مخاطب دردهای بی شمار من !
سخت است که بی تو در این سنگلاخ عمر ، راه طی کنم
سخت است که لحظه ای بی تو به آفتاب وآب بیاندیشم
سخت است !
اما وقتی تو اینگونه می خواهی ، خداحافظ !
باشد شریعۀ مبارک دستهایت ، بخت منحوس شانه ام را متبرک گرداند ونامت دوباره بر فراز خانۀ تنهایی ام ، رنگین کمانی از هفت سین با تو بودن شود.
خداحافظ ..
خداحافظ نازنین...!
سلام اگه انتقاد پذیری فونت نوشته هاتو تغییر بده
سپاس فراوان از توجهتان.
موفق باشید.
سلام
ممنون به وبلاگم سرزدی
عشقت نازنین بود؟ منم یه روزی عشق یه نفر بودم ولی...
آخر بهم گفت خداحافظ نازنین شبهای تار من !
خداحافظ ..
خداحافظ نازنین...!
افسوس.....
خدایا!معبودا!دوستانم چه می دانند که من بی نیازترین بی نیازان دردرگاهت هستم؟دلم گرفته است.بیشترازآنچه که باورم داری درونم غوغاست.اما چه میشود کرد؟بنده گنه کاری هستم که حتی جرات نگاه کردن به سویت راندارم.ازخودم شرم دارم.
سلام دوست گلم
ممنونم که به وبم سرزدی
آپم
سربزنی خوشحال میشم
فعلا بای تاهای[گل][گل][گل][بدرود]
سلام حمید عزیز
ممنون که سر زدی
وبلاگ زیبایی داری تبریک میگم مطالبت هم خیلی دلنشینه
بیا در کوچه باغ شهر احساس
شکست لاله را جدی بگیریم
اگر نیلوفری دیدیم زخمی
برای قلب پر دردش بمیریم
بیا در کوچه های تنگ غربت
برای هر غریبی سایه باشیم
بیا هر شب کنار نور یک شمع
به فکر پیچک همسایه باشیم
بیا ما نیز مثل روح باران
به روی یک رز تنها بباریم
بیا در باغ بی روح دلی سرد
کمی رویا ی نیلوفر بککاریم
بیا در یک شب آرام و مهتاب
کمی هم صحبت یک یاس باشیم
اگر صد بار قلبی را شکستیم
بیا یک بار با احساس باشیم
بیا به احترام قصه عشق
به قدر شبنمی مجنون بمانیم
بیا گه گاه از روی محبت
کمی از درد لیلی بخوانیم
بیا از جنگل سبز صداقت
زمانی یک گل لادن بچینیم
کنار پنجره تنها و بی تاب
طلوع آرزوها را ببینیم
بیا یک شب به این اندیشه باشیم
چرا این آبی زیبا کبود است
تقدیم به شما
خوش باشید
نوشتن سخته اما اگه بخوای یادگاری واسه کسی بنویسی سخت تره چون نمیدونی باید چی بنویسی که خوشش بیاد امیدوارم روزی بتونم واسه علی عشق نازنینم بنویسم واست که بدونی هیچوقت تنها نیستم و تنهام نمیذاره آقا حمییییییییید
سلام
کاش بودین تا دوباره مینوشتین حیف نیست این وبلاگ با این محتوای زیبا راکد باشه
حیف این قلم نیست که دیگه ننویسه
هر کجایی موفق باشی
سلام دوست عزیز مطالب وبلاکت حرف ندارن موفق باشی اگه امکانش هست باهم تبادل لینک کنیم بای
سلام.
قشنگ بود و تلخ
سلام دوست من
نمیدونید اونروزی که اون کامنت رو براتون گذاشتم اروز کردم این وبلاگ به فراموشی سپرده نشده باشه و شما برگردید و اون کامنتو ببینید خیلی دوست داشتم با کسی اشنا بشم که قلمی به این رسایی داره
خوشحالم برگشتید و امیدوارم حضورتون تو وبلاگتون مستمر باشه
خواهش میکنم برگردید و دوباره دست به قلم بگیرید نوشته هاتون از جنس دل منه بمونید تا بتونیم استفاده کنیم
مراقب خودتون و دلتون باشید
منتظر نوشته های جدیدتون هستم